توضیحات کامل :

پاورپوینت بررسی نظریه جيمز ديويس درباره انقلاب در 30 اسلاید بسیار زیبا و قابل ویرایش آماده ارائه با اسلایدشو با فرمت pptx و رعایت تمامی استانداردهای زبان فارسی

 

 

فهرست مطالب

مقدمه

نیازهای اساسی یک انقلاب

نظريه ی منحني جی (J) جیمز دیویس

منحنی جی و انقلاب اسلامی ایران

نقد نظریه ی جیمز دیویس

 

بخشی از متن

جيمز ديويس از جمله نظريه پر دازان غربي است که به تئوري اقتصاد و عوامل اقتصادي به عنوان عامل انقلاب، معتقد است . در نظریه توقعات فزاینده، دیویس ادعا می کند که انقلاب از محرومیت نسبی ناشی می شود نه از محرومیت مطلق. فرض اصلی او در این نظریه این است که هرگاه پس از یک دوره طولانی رشد اقتصادی و اجتماعی یک دوره برگشت سریع اتفاق بیفتد احتمال وقوع انقلاب بیشتر می شود. در این دوره رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی باعث ارضای بخش مهمی از خواسته ها می شود و سبب می شود ذهنیتی شکل بگیرد که توقع دارد اوضاع در آینده نیز به سمت بهبود پیش برود. در چنین جامعه ای وقتی رکود اقتصادی شدید اتفاق بیفتد، بین خواسته ها و توقعات مردم با ارضای آنها فاصله می افتد. هرچه شدت و مدت رکود بیشتر باشد این فاصله بیشتر می شود و باعث ایجاد شرایط حاد شده و احتمال وقوع انقلاب افزایش می یابد..

ديويس نظریه ی خود را در باره ی انقلاب، این گونه تبيين می کند که : احتمال وقوع انقلاب زمانی است که مدت طولانی از توسعه ی عینی اقتصادی و اجتماعی در مدت یک دوره ی کوتاه مدت عقب-گرد سریع، دنبال شود . اگر دورانی طولانی از رفاه وجود داشته باشد که طی آن این انتظار ایجاد شود که می توان نیاز هایی را به طور دائم بر آورده ساخت و بعد دوره‌ای از افول پیش بیاید که فرد  را سر-خورده کند، شکاف وسیعی میان آن چه که مردم می خواهند و آن چه که به دست آورده اند، شکل می گیرد ، در چنین شرایطی انتظارات کما کان رو به رشد بوده و رکود ناگهاني اقتصاد، با عث بروز شکاف غیرقابل تحمل شده که در نهایت باعث انقلاب می شود. او این شکاف را به شکل منحنی می داند. به عبارت دیگر جیمز د یویس معتقد است، بالا رفتن توقعات اقتصادی مردم به دنبال یک دوره ی پیشرفت اقتصادی و رکودی که پس از آن به وجود می آید، باعث می شود تا مردم از اوضاع به طور ذهنی بیمناک شوند و روحیه ی انقلابی پیدا کنند .

به عقیده ی جیمز دیویس، انسان ها دوره های بی شماری در تاریخ دارند که طی آن مردم در فقر شدید زندگی کرده یا زیر شدیدترین ستم بوده اند، اما به اعتراض برنخاسته اند. فقر دائمی و محرومیت مردم را انقلابی نمی کند، بلکه آنها معمولاً این شرایط را با تسلیم و رضایت و یا در ناامیدی خاموش تحمل می کنند و احتمال وقوع انقلاب ها زمانی بیشتر است که بهبودی در شرایط زندگی مردم پدید آید، همین که سطح زندگی شروع به بالا رفتن می کند، سطح توقعات و انتظارات مردم نیز بالا می رود و اگر روند بهبود شرایط بعد از این کند شود تمایل به شورش به‍‌وجود می آید، زیرا انتظارات و توقعات فزاینده با ناکامی روبرو می شود و ناکامی‌ها آتش شورش و اعتراض را شعله ور می کنند.

بنابراين این محرومیت مطلق نیست که منجر  به اعتراض می شود، بلکه محرومیت نسبی است. آن چه مهم است اختلاف بین سطح زندگی ای است که عملا بر مردم تحمیل شده و آن چه که فکر می کنند عملا باید دارا باشند. این گونه اعتراض، از گسترش اندیشه های برابری و مشارکت سیاسی دموکراتیک، نیروی بیشتری می گیرد.